از همان روزی که دست حضرت قابیل |
...... ميدوني چرا؟؟ آخه... جاي نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام
ميتونم استشمام كنم....رد احساست روي دلم جا مونده ... ميتونم تپشهاي قلبت رو
بشمارم...........چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن.......حالا چطور بگم
تنهام؟؟چطور بگم تو نيستي؟؟چطور بگم با من نيستي؟؟آره!خودت ميدوني....ميدوني كه
هميشه با مني....ميدوني كه تو،توي لحظه لحظه هاي من جاري هستي....آخه...تو،توي قلب
مني...آره!تو قلب من....براي همينه كه هميشه با مني...براي همينه كه حتي يه لحظه هم
ازم دور نيستي...براي همينه كه ميتونم دوريت رو تحمل كنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ
ميشه...هر وقت حس ميكنم ديگه طاقت ندارم....ديگه نميتونم تحمل كنم...دستامو ميذارم رو
صورتم و يه نفس عميق ميكشم....دستامو كه بو ميكنم مست ميشم...مست از عطر ت.
صداي مهربونت رو ميشنوم ...و آخر همهء اينها...به يه چيز ميرسم.....به عشق و به
تو.....آره...به تو....اونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه...اونوقت تو رو نزديكتر از هميشه حس
ميكنم....اونوقت ديگه تنها نيستم
حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم.. به اين تنهايي دل بستم...حالا ميدونم كه
اين تنهايي خالي نيست...پر از ياد عشقه.. پر از اشكهاي گرم عاشقونه
-;{@
خیلی سخته عاشق کسی بشی اما اون حتی ندونه دردتو
از چشات نخونه قصه غمو علت لرزش دست سردتو
خیلی سخته زندگیت فنا بشه واسه دیدن یه لبخند رو لباش
واسه گفتن از امید و آرزوش تو سیاهی غم انگیز شباش
من نیو مدم بگم عاشقتم چون از این حرفا پر گوش همه
اشتباه که میگن گریه مرد روی زخم های تنش یه مرهم
من نیو مدم بگم تو هم مثل قصه ها بیا بریم از این دیار
یا که خیلی مهربون یه مدتی واسه من ادای عشقو در بیار
میخوای برنده باشی میدونم به همه میگم ببازن جلو پات
هر چی اسپند به آتیش میکشم تا که چشمت نزنن بشن فدات
تو میخوای پرنده باشی میدونم یه نفس هوای خوشبختی میخوای
خودم آسمون هفتمت میشم تو فقط بگو بگو باهام میای؟...
نام کاربری : همونuser name
2.ایمیل : یکی از اینا رو کپی کن بزار تو کادر ایمیل
التماس می کنم...
التماس میکنم به تو که نرو،حاضرم به پاهات بیافتم و خودم رو جلو همه خار کنم تا دوباره بیایی کنارم.
التماست میکنم به من نگو برنمیگردم آخه دلم میترکه و میمیره تو که خودت میدونی من چقدر دوست دارم چرا می خوای بری؟
التماست می کنم با خواهش و التماسی که تو نگامه.مگه تو نگفتی نمیزارم چشات ببارن؟اما حالا که دارن میبارن چرا نمیای پاکشون کنی؟
التماست میکنم با بغضی تو گلومه که میخواد بگه دل نگرونه مثل همیشه و بگه منتظر توام در زیر باران با چشای گریون.
التماست می کنم که باغ بی درخت شدم بی تو و دارم میمیرم چرا میخوای این دلی که حاضره به خاطرت همه رو رد کنه و فقط کنارت باشه و ناز دلت رو بخره تنها بزاری؟
التماست میکنم من که برات جون میدادم و دیوونه مجنونت بودم و اسیر چشات بودم چرا می خوای پریشونم کنی؟
دعوت عشق...
خانمی از منزل خارج شد و در جلوی در حیاط با سه پیرمرد مواجه شد. زن گفت: شماها رانمیشناسم ولی باید گرسنه باشید لطفا به داخل بیایید و چیزی بخورید. پیرمردان پرسیدند: آیا شوهرتمنزل است؟ زن گفت: خیر، سرکار است. آنها گفتند: ما نمیتوانیم داخل شویم. بعد از ظهر که شوهر آنزن به خانه بازگشت..
همسرش تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. مرد گفت: حالا برو به آنها بگو که من درخانه هستم و آنها را دعوت کن. سپس زن آنها را به داخل خانه راهنمایی کرد ولی آنها گفتند: ما نمیتوانیمبا هم داخل شویم. زن علت را پرسید و یکی از آنها توضیح داد که: اسم من ثروت است و به یکی دیگرازدوستانش اشاره کرد و گفت او موفقیت و دیگری عشق است. حالا برو و مسئله را با همسرت در میانبگذار و تصمیم بگیرید طالب کدامیک از ما هستید! زن ماجرا را برای شوهرش تعریف کرد. شوهر کهبسیار خوشحال شده بود با هیجان خاص گفت: بیا ثروت را دعوت کنیم و منزلمان را مملو از دارایینماییم. اما زن با او مخالفت کرد و گفت: عزیزم چرا موفقیت را نپذیریم! در این میان دخترشان که تا اینلحظه شاهد گفت و گوی آنها بود گفت: بهتر نیست عشق را دعوت کنیم و منزلمان را سرشار از عشقکنیم؟ سپس شوهر به زن نگاه کرد و گفت: بیا به حرف دخترمان گوش دهیم، برو و عشق را به داخلدعوت کن، سپس زن نزد پیرمردان رفت و پرسید کدامیک از شما عشق هستید؟ لطفا داخل شوید ومهمان ما باشید. در این لحظه عشق برخاست و قدم زنان به طرف خانه راه افتاد. سپسآن دو نفر هم بلندشده و وی را همراهی کردند. زن با تعجب به موفقیت و ثروت گفت: من فقط عشق را دعوت کردم! دراین بین عشق گفت: اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت میکردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرونمنتظر بمانند اما زمانی که شما عشق را دعوت کردید، هر جا که من بروم آنها نیز همراه من میآیند.
هر کجا عشق باشد در آنجا ثروت و موفقیت نیز حضور دارد.
ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
پسربچه سهسالهای که در حالی که مادرش با عجله دستش را میکشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور میشد، به عقب نگاه میکرد و ویولنیست را میدید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچهها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.

نوازنده بیتوقف مینواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد.
مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
این یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟(به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)و
اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقیدانهای دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقیهای نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
از چند چیز خوب دیگر در زندگیمان غفلت کرده آیم؟؟؟؟
اهل دانشگاهم روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم..خرده عقلی ..سر سوزن شوقی.....
چرا منتظری برو ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
اونایی که عاشقن تا اخر میخوننش :d ولی از شوخی گذشته شعر قشنگیه حتما رو ادامه مطلب کلیک کنید
بی تو مهتاب شبی.....
ادامه مطلب...
روی ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب...
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.
تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم.
من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.
من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد:
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن, من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟
پسرش پاسخ داد: پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.
1.دکتر سام
2.مهندس محمدی
3.مهندس اصغر نیا
4. دکتر خفری
5.دکتر قوجق
6.خانم فلاح
جواب را در قسمت نظر بدهید بنویسید
کدام نماینده به نظر شما از لحاظ عملکرد خوب بود؟
1 .خانم قدیری
2.آقای نجفی
3.آفای یوسفی
لطفا جواب را در قسمت نظر دهید بنویسید
عجایب هفت گانه کلاس
۱.گروه B6
۲.ظهور ستاره ای از گنبد و شاگرد اول شدن
۳. گرفتن نمره ۱۹ علی از درس شیمی
۴.افتادن ۹ نفر از درس پاتو بیو لوژی
۵.شلوغ شناخته شدن کمیل توسط استاد
۶. شانزده ساله ساله بودن مرتضی
۷.
را شما نام ببرید و برنده جایزه ویژه یک هفته سفر به جزیره اطاق سرا شوید
آیا تا به حال فكر كردهاید كه چرا متخصصان همواره تاكید دارند از اهمیت ویتامین D برای بدن غافل نشوید و مراقب عوارض ناشی از كمبود این ویتامین حیاتی باشید؟
به گزارش ایسنا، این ویتامین در تقویت و محكم شدن استخوان بندی بدن و نیز پیشگیری از انواع سرطانها و بیماری قلبی بسیار موثر است در حالی كه این روزها تبلیغات و توصیههای فراوان برای محافظت در برابر تشعشعات فرابنفش خورشیدی ما را با كمبود شدید این ویتامین و پیامدهای ناشی از آن مواجه كرده است و بهای این مراقبت شدید دربرابر نورخورشید، محرومیت از مزایای ویتامین D است.
هرچند مقدار كلی از این ویتامین برای بدن ضروری است اما همین مقدار كم تاثیر فوق العاده زیادی دارد. در واقع كمبود ویتامین D با بروز سرطان سینه، سرطان روده بزرگ، سرطان پروستات، افسردگی، افزایش وزن، ام اس و بسیاری از مشكلات و بیماریهای دیگر ارتباط دارد.
ادامه مطلب...
ساليانه 2.1ميليون مرگ در اثر اسهال در جهان به وقوع مي پيوندد كه 65درصد از اين مرگ ها مربوط به آب ناسالم وغير بهداشتي است.
1.بيماريهاي منتقله توسط آب آشاميدني
2. پاتوژن ها يا انگل هاي آب آشاميدني
ادامه مطلب...